بازدید امروز : 460
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
"خطبه بدون الف" حضرت علی (علیه السلام):
در جستجویی در کتاب سفینه البحار به خطبه ی بدون الف وخطبه ی بدون نقطه ی حضرت امیر علیه الصلاه والسلام رسیدم .
کتاب سفینه البحار مرحوم شیخ عباس قمی ،محدث ومحقق جلیل القدر رحمت الله علیه متوفای 1319ش ، در واقع منقح ومنظم شده ی کتاب شریف بحار الانوار مرحوم علامه محمد باقرمجلسی قدس سره است که بنابر آنچه بنده در کتابخانه دارم وچاپ دار الاسوه ایران است ،در 8 جلد به عربی وموضوعات به ترتیب حروف الفبا آورده شده است .این مطلب در جلد دوم ، باب الخاء بعدَه الطاء تحت عنوان " خطبه الخالیه عن الالف وعن النقطه " صفحه 634 با اشاره آمده است
روزی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کنار اصحابش نشسته بودند ، و یاران آن حضرت پیرامون فضل«خط»و مطالب مرتبط با آن بحث می کردند، به این نتیجه رسیدند که در میان حروف«الف»از همه بیشتر مورد استعمال قرار گرفته است،و صحبت کردن بدون بکارگیری آن بسیار مشکل و دشوار است، حضرت با شنیدن این صحبتها فی الحال ،بدون آمادگی قبلی وبی درنگ این خطبه ی بدون الف را خواندند:
«حمدتُ و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت رحمته غضبه و تمت کلمته و نفذت مشیئته و بلغت قضیته، حمدته حمد مقر لربوبیته، متخضع لعبودیته، متنصل من خطیئته، معترف بتوحیده، مؤمل من ربه مغفرة تنجیه، یوم یشغل عن فصیلته و بنیه و نستعینه ون سترشده و نستهدیه و نؤمن به و نتوکل علیه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفرید مؤمن متیقن و وحدته توحید عبد مذعن، لیس لهشریک فى م لکه و لم یکن له ولى فى صنعه، جل عنمشیر وو زیر و عو ن و معین و نظیر، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر وعصى فغفر و حکم فعدل، لم یزل و لن یزول لیس کمثله شىء و هو قبلکل شىء و بعد کل شىء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدسبعلوه متکبر بسموه، لیس یدرکه بصر و لیس یحیطه به نظر، قوى منیع بصیر سمیع حلیم حکیم رؤوف رحیم، عجز عن وصفه من یصفه و ضل عن نعته من یعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب یجیب دعوة من یدعوه وى رزقه و یحبوه، ذو لطف خفى و بطش قوى و رحمة موسعة و عقوبة موجعة، رحمته جنة عریضة مونقة و عقوبته جحیم ممدودة موبقة، وش هدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفیه و نبیه، و خلیله و حبیبه صلى الله علیه ربهصلوة ت حظیه و تزلفه و تعلیه و تقربه و تدنیه، بعثه فى خیر عصر و حینفترة و کفر و رحمة لعبیده و منة لمزیده، ختم به نبوته و وضح بهحجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رؤؤف رحیم ب کل مؤمن، رضى ولى زکى، علیه رحمة و تسلیم و برکة و تکریم من رب غفور رحیم قریب مجیب. وصیتکم جمیع من حضر بوصیة ربکم و ذکرتکم سنة نبیکم، فعلیکم برهبة تسکن قلوبکم و خشیة تذرى دموعکم و تقیةتنجیکمقبل یوم یذهلکم و یبلیکم، یوم یفوز فیه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سیئته، و لتکن مسئلتکم و ملقکم مسئلة ذل و خضوع و شکر وخشوع و توبة و نزوع و ندم و رجوع ولیغتنم کل مغتنممنکمصحتهقبل سقمه و شبیبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغتهقبلشغله و غنیته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل یهرم و یکبر ویمرض و یسقم و یمله طبیبه و یعرض عنه حبیبه و ینقطع عمره و یتغیر لونه و یقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده فى نزع شدید و حضور کل قریب و بعید قبل شخوص بصره و طموح نظرهو رشح جبینه و خطف عرنینه و سکون حنینه و حدیث نفسه و بکى عرسه و یتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صدیقه و قسم جمعه وذهببصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جدد و عرى و غسل و نشفو سجى و بسط له و هیى و نشر علیه کفنه و شد منه ذقنه و قمصوعمم و ودع و سلم و حمل فوق سریره و صلى علیه و نقل من دورمزخرفة و قصور مشیدة و حجر منجدة فجعل فى ضریح ملحودضیق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هیل علیه عفره و حثى علیهمدرهو تحقق حذره و نسى خبره و رجع عنه ولیه و صفیه و ندیمه و نسیبه وتبدل به قریبه و حبیبه فهو حشو قبر و رهین قفر، یسعى فى جسمه دود قبره و یسیل صدیده على صدره و نحره، یسحق برمته لحمهو ینشف دمه و یرم عظمه حتى یوم حشره و نشره فینشر من قبره و ینفخ فى صدره و یدعى بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سریرة صدور و جیىء بکل نبى و صدیق و شهید و نطیق و قعد للفصل رب قدیر، بعبده بصیر خبیر فکم من زفرة تعنیه و حسرة تقصیه فى موقف مهیل و مشهد جلیل بین یدى ملک عظیم، بکل صغیرة و کبیرة علیم، حینئذ یلجم عرقه و یحصره قلقه، عبرته غیر مرحومة و صرختهغیر مسموعة و حجته غیر مقبولة، تنشر صحیفته و تبینجریرته، حیث نظرفى سوء عمله و شهدت عینه بنظره و یده ببطشه و رجله بخطوهوفرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکیر و کشف عن حیث یصیر، فسلسل جیده و غلغل ملکة یده و سیق یسحب وحده، فوردج هنم بکرب و شدة و ظل یعذب فى جحیم و یسقى شربة من حمیمتشوى وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنیته بمقدم من حدید یعود جلدهبعدن ضجه کجلد جدید، یستغیث فتعرض عنه خزنة جهنم و یستصرخ فلم یجب ندم حیث لم ینفعه ندمه، یعوذ برب قدیر من شر کل مصیر ونسئله عفو من رضى عنه و مغفرة من قبل منه، فهو ولى مسئلتى ومنجح ط لبتى فمن زحزح عن تعذیب ربه جعل فى جنته بقربه و خلد فى قصور مشیدة و ملک حور عین و حفدة و طیف علیه بکؤس و سکنح ظیرة قدس فى فردوس و تقلب فى نعیم و یسقى من تسنیم وش رب منسل سبیل قد مزج بزنجبیل ختم بمسک، مستدیم للملک، مستشعرللسرور و یشرب من خمور فى روض مغدق لیس ینزف عقله، هذهمنز لة من خشى ربه و حذر نفسه و تلک عقوبة من عصى منشئه وس ولتله نف سه معصیته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص وو عظ نص، تنزیل من حکیم حمید نزل به روح قدس منیر مبین، من عند رب کریم على قلب نبى مهتد رشید و سید صلت علیه رسل سفرة، مکرمون بررة، عزت برب علیم حکیم قدیر رحیم، من شر عدو لعین رجیم، یتضرع متضرعکم و یبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لى و لکم. ثم قرأ امیر المؤمنین الآیة الکریمة: «تلک الدار الاْخرة نجْعلها للذین لا یریدون علواً فى الأرض و لا فساداً و العاقبة للمتقین» .
ترجمه:
«حمد و تعظیم مىکنم خدایى را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است (خدایى که) رحمتش بر غضبش پیشى گرفته و کلماتش به سرحد کمال و تمام رسیده است، ارادهاش در همه چیز نافذ و حکمش همگان را فراگیر است. او را حمد و ستایش مىکنم همانند حمد و ثناى کسى که به خدایىاش اقرار نموده و در بندگىاش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهایش بیزار گشته به یگانگى او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجاتبخش او است، در روزى که انسان از فرزند خود غافل و در اندیشه سرانجام خویش مىباشد. از او کمک مىطلبیم و درخواست مىکنیم که ما را ارشاد نموده و به راه راست رهنمود نماید و به او ایمان مىآوریم و بر او توکل مىکنیم. شهادت به خداوندى او مىدهم، شهادت خالصانه و از روى یقین و با علم و ایمان او را یکتا مىدانم و چون بندهاى که قلباً اقرار مىکند او را مىستایم. او در ملک خویش شریک و همتایى ندارد و در آفریدن مخلوقات او را یار و یاورى نیست. او برتر از این است که داراى مشاور و وزیر و یاور و معین و یارىکننده و همنظیر باشد. او مىداند (ولى) پردهپوشى مىکند و مىبیند واز همه چیز آگاه است و مالک و غالب بر همه چیز مىباشد. او معصیت مىشود ولى در مىگذرد و هنگام حکم، به عدالت حکم مىراند. در گذشته و آینده کسى به مانند او نبوده و قبل از همه موجودات و بعد از همه آنها باقى خواهد بود. پروردگارى است که در عزت خویش یکتا و با قوت خویش قوى و با برترى خویش در نهایت پاکى و با بلندمرتبگى خود در نهایت کبریایى بسر مىبرد. هیچ چشمى او را نمىبیند و هیچ دیدهاى او را نمىیابد، او قوى و بلندمرتبه، بینا و شنونده، مهربان و بخشنده مىباشد، وصف کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حیران و متحیرند، به همه چیز نزدیک است، دعاى دعاکنندهاش را اجابت مىکندو از رزق و عطاى خویش او را بهرهمند مىسازد. او داراى لطفى پنهان بوده و سختگیرى نیرومند مىباشد، داراى رحمتى وسیع و عذابى دردناک است، رحمتش بهشت پهناورى است بسیار خوشایند و عذابش دوزخى است بىپایان و نابودکننده. و شهادت مىدهم به بعثت و رسالت محمد(ص) عبد و رسول و برگزیده و نبى و حبیب و دوست او که درود خدا بر او باد؛ درودى که او را بهرهمند و به بالا و قرب خویش نزدیک گرداند. خداوند او را در بهترین عصر برانگیخت، هنگامى که هیچ پیامبرى در میان نبوده و کفر همه جا را فرا گرفته بود و این بعثت براى رحمت بر بندگانش و عطاى نعمتى بیشتر، صورت پذیرفت. خداوند او را خاتم پیامبران قرار داده و به سبب او حجتش را بر همگان آشکار ساخت و پیامبر نیز دستورات الهى را به مردم ابلاغ و در این راه سعى و کوشش بسیار نمود. نسبت به هر مؤمنى دلسوز و مهربان و بخشنده ودر عین حال مورد رضاى خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستى پاک و پاکیزه بود. سلام و برکت و تکریم خداوند بخشنده مهربان و نزدیک و اجابت کننده بندگان بر او باد. اى کسانى که در حضور من هستید شما را توصیه مىکنم به آنچه که خداوند شما را به آن توصیه کرده است و سنت پیامبران را به شما گوشزد مىکنم، بیم و ترس از خداوند را به گونهاى در دل خویش جاى دهید که اشکتان را از دیدگان جارى سازد و تقوایى پیشه کنید که نجاتبخش شما در روزى باشد که آن روز، شما را از همه چیز فارغ نموده و تنها به خویش مشغول ساخته و به بلاهاى بسیار گرفتار مىسازد، روزى که رستگار و خوشبخت مىشوند کسانى که خوبىهاى آنان بیشتر و بدىهاى آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجید شما نسبت به او باید با کمال ذلت خضوع و سپاسگزارى و خشوع و توأم با توبه و دورى از معصیت و پشیمانى و بازگشت از گناه باشد. هر یک از شما باید سلامتى خویش را قبل از بیمارى و جوانى خویش را قبل از پیرى و بزرگسالى و دارایى خویش را قبل از نادارى و آسایش خویش را قبل از گرفتارى و زندگى خویش را قبل از مرگ دریافته و غنیمت شمارد (آرى باید غنیمت شمارد) قبل از این که پا به سنین بالا و پیرى بگذارد و به بیمارى و دردى مبتلا گردد که طبیب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد (باید فرصت را غنیمت شمارد) قبل از این که به او گفته شود: گرفتار تب شدید و جسمى ضعیف شده است (باید فرصت را غنیت شمارد) قبل از این که به حالت جان دادن بیفتد و بستگان دور و نزدیک به کنارش بیایند و دیدهاش مبهوت شود و نظرش به بالا خیره گردد و عرق مرگ بر پیشانىاش بنشیند و بینىاش خمیده و صدایش قطع و با خویش به سخن بپردازد (در این هنگام است که) همسرش بر او گریان شده و فرزندانش یتیم گشته ودشمن و دوستش از او جدا گردیده و آنچه را که جمع کرده بود بین دیگران تقسیم شده است (در این هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوى قبله خوابانده و لباسهایش را از تن بیرون آورده و او را عریان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردایى برایش گشوده و کفنش را باز کرده (و وى را در آن قرار داده) و با پارچهاى چانهاش را بسته و پیراهنى بر او پوشانده و بر سرش پارچهاى مىبندند و (دور و نزدیکانش) با او وداع کرده و بر روى تابوتى بدنش را حمل نموده و بر وى نماز خوانده مىشود و از خانه پر زر و زیور و قصر محکم و استوار و خانه از سنگ ساخته شده وى را جدا نموده و در گوشه قبر و در جایى تنگ و بىآب و علف در کنار خشتهاى چیده شده در زیر سنگهاى سخت قرار مىدهند و خاکها و ریگها بر او مىریزند (اکنون) از آنچه مىترسیده به سرش آمده و (دیگر) خبرى از وى بیاد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خویشانش برمىگردند و همسر و محبوب او راهى دیگر را در پیش مىگیرند (و از این پس) او هم آغوش قبر و اسیر سرزمین بىآب و علف خواهد بود، جسم او مرکز جنب و جوش کرمهاى قبر خواهد شد و خونابه (صورتش) بر گردن و سینهاش جارى خواهد گشت، خاک قبر، گوشت بدن وى را پراکنده مىکند و خون بدنش را خشک مىکندو استخوانش را مىپوساند و چنین است تا روز محشر. و آنگاه که از قبر، او را بیرون آورده وروح بر پیکر او مىدمند و براى حشر و نشر صدایش مىزنند، در این هنگام است که قبرها درهم ریخته مىشود (و مردگان به پا مىخیزند) و باطن هر انسانى آشکار مىشود و هر نبى و صدیق و شهیدى را به صحنه محشر مىآورند و خداوند تواناى داناى بینا خود عهدهدار جدایى حق از باطل مىگردد. پس چه بسیار نالههاى جانسوزى که گریبانگیر او مىشود و حسرتى که وى را به نابودى مىکشاند، در جایگاهى هولناک و دیدگاهى عظیم در حضور پادشاهى بسیار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگى دانا است، در این هنگام است که (از شدت گرماى قیامت) عرقِ سر و صورتش، همچون لجامى بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن باز مىدارد) و اضطراب و نگرانى سراسر وجود او را فرا گرفته است به گریه و فریادش گوش فرا نمىدهند و عذر و حجت او را نمىپذیرند، نامه اعمالش بازمىگردد و آنگاه که به کردارهاى زشت خویش مىنگرد و دیدهاش به نگاههاى بدى که کرده شهادت مىدهد و دستش به آنچه که سرسختانه گرفته و پایش به جاهایى که گام نهاده و عورتش به آنچه که انجام داده و پوستش به آنچه که لمس کرده شهادت مىدهند. در این هنگام است که صفحه کردارش آشکار مىشود. آنگاه منکر و نکیر وى را تهدید نموده و از عاقبت و سرانجام او پرده برمىدارند و او را به زنجیر و دستش را به بند و بدنش را به زمین کشیده و روانه دوزخش مىکنند، پس با سختى و شدت بسیار وارد جهنم شده و براى همیشه او را در آتش سوزان به عذاب مىرسانند و جرعهاى از چشمههاى گداخته جهنم به او مىنوشانند که چهرهاش را بریان و پوستش را جدا مىسازد (ملائکه عذاب) با گرزهاى آهنین بر سرش مىکوبند و پوستش که بر اثر سوختن از میان رفته بود بار دیگر تجدید مىگردد (در آنجا) از مأموران دوزخ فریادخواهى مىکند ولى آنها از او روگردانده و به او پاسخ نمىدهند فریاد دلخراش سر مىدهد ولى هیچ نگهبانى پاسخ آنان را نمىدهد ودیگر پشیمانیش سودى به او نمىرساند. از شر هر پایانى به خداوند پناه مىبریم و از او عفو و بخششى را مىطلبیم که نسبت به بندگان مورد رضایت و قبول خویش عطا فرموده است و اوست عهدهدار درخواست و برآورنده حاجات من؛ و کسى را که از عذاب خداوند دور کنند وى را در بهشت الاهى جاى داده و در قصرهاى محکم و استوار جاودانه و در اختیارش حوران و خادمان قرار خواهند داد که با جامهایى پر از شراب، گرد وى به گردش درآمده و در محضر قدس الهى در بهشت فردوس سکونت خواهد گزید و غرق در نعمتهاى بهشتى گشته و از آب گواراى چشمه تسنیم و چشمه سلسبیل که آمیخته به زنجبیل و بر آن نشانى از مشک و عبیر است خواهد نوشید، وى را پادشاهى و ملکى است جاودانه و شادى و سرورى است که قلب و جانش را خواهد گرفت، در بوستانى خرم و سرسبز، از شرابهایى خواهد نوشید که عقل او را سلب نخواهد کرد. این مقام و منزلت مخصوص کسى است که از پروردگارش ترسیده و از معصیت او خویش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاى کسى است که سرپیچى خالق خویش را کرده و معصیت خداوند را نزد خود نیک و زیبا شمرده است (و قرآن) سخنى است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گویاى داستان کسانى است که داستانشان بیان گردیده و بیانگر موعظهاى است که به روشنى ذکر شده است و آن کتابى است که روحالقدس (جبرئیل امین) آن را از طرف خداوند بر قلب پیامبر هدایت شده نازل نموده است. درود آن ملائکهاى که سفراى بزرگوار و نیکورفتار الهىاند، بر پیامبر باد. پناه مىبرم به پروردگار داناى رحیم و حکیم و کریم از شر شیطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او. گریه و زارى کنندگان شما باید (در پیشگاه خداوند) به گریه و زارى بپردازند و دعا کنندگان شما باید به دعا مشغول گردند و من براى خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مىکنم. [آنگاه حضرت این آیه را تلاوت کردند]: «آن خانه آخرت را مخصوص کسانى قرار مىدهیم که خواهان برترى و فساد در زمین نباشند و سرانجام خوش از آنِ تقواپیشگان است».(1)
ونیز "خطبه ی بدون نقطه " حضرت علی (علیه السلام) :
‹‹الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوکد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اکرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملک المحمود و المالک الودود مصور کل مولود و مآل کل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدرکها و مدمرالاملاک و مهلکها و مکور الدهور و مکررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و کمل رکامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا ممدودا و اوحده کما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا علما للاسلام و اماما للحکام و مسدد اللرعاع و معطل احکام ود و سواع , اعلم و علم و حکم و ائحکم , اصل الاصول و مهد, واکد الموعود واوعد, اوصل الله له الاکرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الکرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاکم الله اصلح الاعمال و اسلکوا مسالک الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهرکم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا وها, هو امکم و حل حرمکم ممسکا عروسکم المکرمه و ماهر الهاکما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اکرم صهر اودع الاولاد و ملک ما اراد, و ماسها مملکه ولاوهم , ولاوکس صلاحه ولاوصم , اسال الله لکم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم کلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص ).
ترجمه :
حمد و ثناء خداوندی را که اهل حمد بوده و جایگاه آن مختص او میباشد و برترین و شیرین ترین و سریع ترین و گسترده ترین و پاک ترین و بالاترین و گرامی ترین و سزاوارترین حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندی را که پادشاهی است مورد ستایش و مالکی است بسیار مهربان و با محبت هر مولودی را صورت می بخشد و هر طرد شده ای را ملجائ و پناهگاه است . گستراننده دشت ها و صحراها و برپا کننده کوه ها و بلندی هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان کننده مشکلات و نیازها است , عالم و دانا به همه اسرار و درهم کوبنده و نابودکننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا به عرصه وجود می آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطایش همه چیز را در برگرفته جز ابر بخشش او با کمال ریزش , همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و امیدهای بندگان را برآورده نموده و به ریگزاران افزونی و توسعه بخشیده است . حمد و ستایش می کنم او را حمد و ستایشی بی انتها و یگانه اش می شمارم همان گونه که بنده دعاکننده گریان او را یگانه می شمارد و اوست خداوندی که امتها را خدایی جز او نیست و کسی نیست که آنچه را که او برپاو تنظیم کرده در هم فرو ریزد او محمد(ص ) را پرچم هدایت و نشانه اسلام و امام حکمرانان و استوارکننده پیشوایان و تعطیل کننده احکام بت هایی چون ود و سواع قرار داد, او (پیامبر) به بندگان خدا حقایق را اعلام نموده و به آنان تعلیم داد و در میان آنان حکم رانده و امور را استحکام بخشید واصول اساسی را پایه گذاری کرده و آنها را ترویج نمود و بر قیامت تائکید بسیار داشت و آنان رااز آن بیمناک ساخت . خداوند آن حضرت را از اکرام خویش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بیت بزرگوارش رحمت عنایت فرماید تا مادامی که دندان نهانی در دهان می درخشد و گرگ می درد و ماه طلوع می کند و بانگ لا اله الا الله به گوش می رسد. خداوند شما را حفظ نماید, بهترین اعمال را انجام دهید و به راه هایی روید که حلال است و راه های حرام را ترک گفته و از آن دست بردارید. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپارید و با اقوام و خویشاوندان پیوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نمایید با هواها و خواهش های نفسانی مخالفت نموده و خویشتن را از آنها حفظ کنید. با اهل درستی و تقوا وصلت و ازدواج نمایید و خود را از قومی که سرگرم دنیا و طمع دنیوی اند جدا سازید. این کسی که اکنون داماد شما گشته و با شما پیوند نموده , پاک زاده ترین آزادگان و شریف ترین آنان بوده و از بهترین روش در میان آنان برخوردار می باشد. او اینک به سوی شما آمده و به حریم شما وارد گشته در حالی که عروس بزرگوار شما را گرفته و مهریه او را همان مقدار قرار داده که رسول خدا آن را برای همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترین دامادی بود که فرزندانی را به ودیعه نهاد و آنچه را که خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزید و دچار اندیشه نادرست نگشت و در مصلحت او کوتاهی ننمود و بر او عیب و ایراد نگرفت . از خداوند برای شما بهترین نعمت ها و رحمت هایش را درخواست می کنم و از او می خواهم دائما شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده کردن توشه آخرت عنایت فرماید. حمد بی پایان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ویژه رسول او احمد است ››(2) ./.
1)-منابع دیگر : شرح ابن ابى الحدید بر نهج البلاغه، ج 19، ص 140- بحارالانوار، ج 41، ص 304 - نهج السعادة فى مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 82.
2)- نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه , ج 1, ص 100 - سیمای نهج البلاغه , محمد مهدی علیقلی , ( 267 تا 270)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک